رقیه توسلی- خبرنگار / اگر روزی خواستید در چشم هایتان اتفاق تازه ایی بیفتد و در نگاهتان زیبایی صف بکشد و اگر خواستید پرنده ها روبرویتان بنشینند و از پروردگار بخوانند ، حتما به روستای " کاورد " (( kavard بروید .
این روستا آنقدر مهربان است که با دیدنش غریبه ها هم ، تا سال های سال از سایه و آفتابش خواهند گفت ، از جای بزرگی که این ده کوچک در قلب هایشان باز کرده است .
135 کیلومتر که از ساری دور می شویم در انتهای رشته کوههای البرز و در35 کیلومتری شهمیرزاد در استان سمنان به منطقه پشتکوه می رسیم. این منطقه دارای 10 آبادی به نام های پرور ، کولیم ، کاورد ، فینسک ، تلاجیم ، تم ، ملاده ، شلی ، سرخ ده و هیکو می باشد که "کاورد " سومین روستای مسیر است .
جاده ایی که به کاورد می رود شروع شیدایی ست . برای چندمین بار هم این جاده آنقدر دیدنی ست که باید نرفت . باید وسیله نقلیه را لحظه به لحظه متوقف کرد و تماشاگر زیبایی های دست نخورده این سفر شد .
آغاز مسیر با دشتی وسیع و خیره کننده است که مدام مساحتش با اعداد ذهنت کلنجار می رود . دشتی که گاهی اسبی سیاه را درباد نشانت می دهد و گاهی تو را به دیدن سنجابی می برد که وسط جاده با گردویی بازی می کند .
مسافتی بعد ، کوه های پرصخره و بزهایی که همرنگ کوهند ، پیدایشان می شود . بزهایی که در دامن سنگلاخ ها ، سم های چالاکشان را خوب بالا و پایین می کنند تا ساعت ها نگاهت بر دیواره های سنگی کوه میخکوب گردد و چون مستندی ، دست چشم هایت را حسابی بگیرد .
دلربایی این منطقه گاهی تو را از بالای سرت غافل می کند . از آسمانی که بی تردید می شود گفت آبی ترین آسمانیست که تا به حال دیده ایی و از خورشیدی که چشم هایش برق می زند .
پیش می روی و کوه ها و گون ها ، نگاهت را پر می کنند . درختچه های پر خاری که اهالی این دیار، آن را نمادی از زادگاهشان می دانند .
از کنار پرچین های چوبی می گذری . از کنار باغ هایی با درخت های آلو ، گردو و گیلاس . از رودخانه ایی که در پایین دست جاده ، نگاهت را تر می کند و از آب خنکی که در میانه سنگ های بزرگ راه خودش را پیدا می کند و گاهی تو را به درختچه های زرشک می رساند .
با آمدن به این سفر ، چیزی شبیه به رویا مدام از گوشه و کنار ذهنت عبور می کند و فریبایی این دنیای ناشناخته بکر را به رخت می کشاند . انگار دستی به سویت دراز می شود و تمام خستگی و کلافگی شهر را از تو پاک می کند . انگار سبکبال تر می شوی .
هوای ییلاقی و خنک این سرزمین به تنت می نشیند و سلول های وجودت ، به آرامش می رسند .
به رفتن ادامه می دهی . مژه هایت ، مرطوب و جوان می شوند و مزه ییلاق کاملا در کامت می نشیند و همانطور که مه ایی رقیق در پایین جاده همراهی ات می کند ، آرام آرام به کاورد می رسی .
"کاورد" ، ییلاق درهم تنیده ی کوه و خانه و رودخانه همین جاست . دیگر به روستای پرندگانی قبراق تراز پرندگان پشت پنجره خانه ات در شهر، رسیده ایی . به روستایی که از تو، کودکی شاد وآزاد می سازد . کودکی که پابرهنه می دود و از ته دل می خندد .
اینجا روستای سنگفرش شده ایست که دیوارهای کوتاه و درهای چوبی کلون دارش ، به دلت سخت می نشیند و کوچه هایی که سربالایی هایش ، سربه زیرترت می کنند .
می گویند 90 درصد مردمان این روستا سادات و از نوادگان میرعمادالدین مرعشی می باشند .
در هوای مطبوع این روستا ، مدام عطر نان خانگی می پیچد و پیر و جوان با مهربانی به هر رهگذری سلام می کنند .
بوی روستا از کاورد بلند است . از نی جوانی که برای گله اش می نوازد و از چشمه ایی که همگان از آب گوارایش می نوشند .
حال خوشی از این سفر نصیبت می شود واز انتخابت به خاطر آمدن به این سرزمین سنگی سبز، خوشحالی .
شک نکنید سفر به کاورد در لیست سفرهای دلنشین عمرتان نوشته خواهد شد ، وقتی گوشه ایی می نشینید و به آوازهایی که چوپان دشت در تنهایی خود سر می دهد ، دل می سپارید ، به جرعه جرعه آبی که بزغاله ایی کوچک و زنگوله دار از آب روان رودخانه می نوشد .
می روی و به فریبایی این سرزمین ، به صخره های بزرگ و به کوه هایی که این روستا را محاصره کرده اند خیره می شوی . به خانه هایی که در سراشیبی تپه ها ، بنا شده اند . به گل هایی که لابه لای این همه شیارها و سنگ های خاکستری به دنیا آمده اند .
می روی و در برابر این همه عظمت ، قلبت به تپش می افتد ... آفتاب سوخته می شوی و در خنکای سایه و خروش خورشید و در مهر آفریننده کائنات ، غرق می شوی .
اینجا دیار کوه و آسمان است . دیاری که شب ها در آن می توانی ستاره ها را تازه تازه بچینی و دستت را به رویاهایت برسانی و با آرامش در گوشه ایی ، گوشت را به نغمه باد و آب بسپاری .
کاورد کوچک است وطول و عرض وسیعی ندارد وکوه های بزرگی چون "سرطلا " و " گت دوری" این روستا را در بر گرفته اند . کوه هایی که با دیدنشان سرتا پا چشم می شوی .
در انتهای این روستا ، تنگه ایی وجود دارد که دیدنش ، برای همیشه آدمی را مبهوت خویش می سازد. این تنگه از کوه های صخره ایی در دو طرف یک جاده باریک آغاز می گردد و مسیر دالان مانندی را می سازد که می پیچد و به پیش می رود .
مسیری که باد در کانال هایش ، سرد و بی نهایت مطلوب است و وقتی در اواسطش می ایستی و به پشت سرت نگاه می کنی انگار کوه ها درهم تنیده شده اند .
از این همه زیبایی ، نفس در سینه ات حبس می شود . تنگه کاورد از آن خلقت های کم نظیری ست که در لحظه تمام نمی شود و پابه پای نگاهت ادامه می یابد .
پیش می روی و زیبایی با تو پیش می رود .
اینجا به هر طرف که سر می چرخانی جز خدا چیزی را نمی بینی . نمی توانی در تنگه کاورد قدم بزنی و به باورهای بزرگ نرسی . به خدایی که هرلحظه در چشم ها و گوش هایمان جاریست . تنگه ایی که اگر بخت با تو یار باشد شاید بتوانی شبیه اش را در فیلم ها ببینی .
از این همه طبیعت وحشی و حیرت انگیز، غافلگیر می شوی و سیلی از زیبای به ذهنت هجوم می آورد. باور کنید شوک دیدن این تنگه بی مانند، سالها در ذهنتان پرسه خواهد زد .
و در آخراینکه نمی توانی " کاورد " را ببینی و نگویی که یک روز در بهشت زمین زندگی نکرده ام.